من یک زن از عهد گلاب و عشق هستم


پروانه ها همه در پیله مرده اند

مجموعه اشعار مهوش قیاسی نیک

چهار پاره


 

 

 

بر خورده ام چون آهویی در خیل شیران

با آن که آهویم ندارم شکل شیران

در دشت و کوه و دره ها باید بگردم

بیزارم از لاشه، ندارم میل شیران

 

مانند یک بچه که از مادر گسسته

چون بند ناف خونی اش از هم گسسته

حالا به جای زندگی باید بجنگد

آن دستها، آن دل، شده ناسور و خسته

 

دائم به پای سایه ام می پیچم از درد

ای تف بر آن نوری که بر من سایه آورد

لعنت به دستانی که نیرنگش، نوازش

نفرین به آن قلبی که جانش بردگی کرد

 

تن ها برای خویش بودن کسر دارم

در جان خود بیغوله ای از قصر دارم

من یک زن از عهد گلاب و عشق هستم

با خود نشانی از دل آن عصر دارم

 

شاید در این شبهای تاریک ام ستاره

ماه است پیش نور من هم هیچ کاره

ای دل تو درمان کن اسیری خودت را

ای پر برای پر کشیدن باش چاره

 

تابی میان آن هلال ماه خوردم

شب را به تاریکی اندامش سپردم

تا صبح زنگ ساعتم را گوش کردم

توی دلم آرام ساعت می شمردم

 

بیخود معطل بودم و بیدار ماندم

بیخود ز چشمم خواب نازم را پراندم

بین تمام حجم آن شب زنده داری

دائم ترا در خواب و بیداری کشاندم

 

حالا به جای من بمان و زندگی کن

با مرغ عشقت تا ابد دلدادگی کن

با من نبودی صاف و یکرنگ و صمیمی

با او صداقت پیشگی و سادگی کن

 

ادامه دارد...............


 

دیماه ۸۹

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 18 فروردين 1391برچسب:,ساعت 2:26 توسط مهوش قیاسی نیک| |


Power By: LoxBlog.Com

http://bad-box.tk